ان الله یامربالعدل والاحسان.هدایت بجزنیکی وعدل نیست ودین جزتعقل دراین امر نیست.علم چندان که بیشتر خوانی.چون به حق نگروی تونادانی




جمله مهمان اند در این عالم ولی
کم کسی داند که او مهمان کیست

انسان وقتی به این دنیا می آید ما نند مهمانی است که خداوند او را با یکدست لباس نو بنام بدن و یک مغز کوچک و ساده و البته خالی و آکبند بنام عقل و یک دستگاه حال سنج خیلی حساس به این مهمان خانه بزرگ یعنی دنیا می فرستد و یک دعایی هم می خواند و به او فوت میکند و به او می‌گوید :

 ببین عزیزم من تو را به این مهمانی می فرستم که با مهمان های دیگر آشنا شوی و از این مهمانی لذت ببری و کیف کنی. و چند سالی در حد یک عمر آنجا در کنار مهمان های دیگر زندگی کنی. از آنها خیلی چیز ها یاد خواهی گرفت. با آنها همکاری کن و باهم خوب باشید. دوره مهمانی که تمام شد دوباره پیش خودم بر میگردی و برای من تعریف میکنی ببینم چیکار کردی. و به او نصیحت می کند مبادا در این مهمانی کارهای بد و ناپسند انجام دهی و به خودت و دیگران ضرر بزنی که اول خودت آسیب می بینی و دیگران هم اذیت خواهند شد. انسان به خدا می گوید :

آخدا من جایم همینجا در شکم مادرم خوب است و به اندازه کافی لذت می برم. دوست ندارم به مهمانی یا هر جای دیگری بروم. خدا به او می‌گوید : نه عزیزم تو نمی توانی اینجا بمانی. اینجا هم یک مهمانی بود که دیگر تمام شد. تو باید حتمن به مهمانی دنیا که مهمانی بزرگتری است بروی و انسان بالاخره با اکراه قبول می کند و به این دنیا می آید.

انسان وقتی به دنیا می آید ناگهان وحشت می کند و می زند زیر گریه و آنچنان داد و بیداد راه می اندازد که همه مهمان های دیگر را زابراه می کند. چند ساعتی که گذشت آرام میگیرد و می بیند که نه اینجا هم بد نیست و می تواند بماند. ولی متأسفانه تمام نصیحت های خدا و قول و قرار هایی که با او گذاشته بود از یادش میرود و همه را بکل فراموش می‌کند و محو تماشای مهمان های قدیمی که در اطراف او جمع شده اند میشود.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روغن موتور 17155503 سردبیرآزاداندیش فیلم ها و سریال های ایرانی و خارجی کاریز یزد هنر حضور آموزش ابتدایی فاضلی سروشنامه چمدان /جمدان های مسافرتی